وروجکــــآ
نفس خـــآله امروز بعداز ظهر بــــآ مآمآنی و بآبآیی رفتن دنبآل خونه بگردن
و وقتی زنگ زدن و گفتن که کجــــآ خونه گرفتن من دق کردم
آخهـ خونشون خیلی بهمون نزدیک بود دو تآ خونه ی روبروی هم امآ حآلآ مجبور شدن برن اونطرف خیآبون
شب وآسهـ افطــآر خونهـ ی عموی نـــــورآ دعوت بودیم بعداز افطآر دو عدد وروجک کوچک رفتن توی حیــــآط
بـــآزی کنن طبق معمول ( البته از وقتی که وبلآگ نورآ رو سآختم ) منم دوربین بدست دنبــــآلشون رفتم
جیگرم در حـــآل درست کردن موهــآش و آمـــآده شدن برآی عکس
بفرمآیین ادآمهـ مطلب
وقتی گفتم میخوام عکس بگیرم دوتآتون ایستآدین امآ بعدش یآ امیر تکون میخورد یآ تو
امشب خیلی شیطونی کردین
قسمتی از مکآلمه ی وروجکآ
نــــورآ : من یهـ دختر خیلی خوبم
امیــر : منم یه دختر خیلی خوبم
نــــورآ : تو که دختر نیستی پسری
من : تو هم پسر خوبی هستی خـــآلهـ
امیــر : نخیر من دختر خوبی هستم
من : قبــول
چند دقیقهـ بعد
نــــورآ : من خــــآنوم پلیسه هستم میخوآم برن دزدآ رو بگیرم
امیـــر : منم آقــــآ پلیسِ هستم میخوآم برم بجنگم و آدم بــدآ رو بکشم
من : منم خسته شدم میخوآم برم توی خونهـ ...
بعدم این وروجکــآ گذآشتن دنبــــآلم که من یعنی دزدم و میخوان منو بکشن
بهـ همین رآحتی
اینم عکسآشون که بآ کلی زحمت گرفتم .... بلهـ ...
دوستت دآرم نفسم